های های
بر ایرانم بر خاکش
آهسته قدم بردار
مبادا بلند سخن گویی
دلش دلتنگ
تنش زخمی ایست
رازها در دل دارد
جانهادر بغل دارد
اه حکایتهای ناگفته
فراوان دارد
این دردآشنا
روایتها در دل دارد
ابن چشمان
زهر آشنا
ای ترک
خورده ای غمگین
ای دردت
بر جان ما
چقدر صبوری
مامم
چه در دل داری
که اینگونه می باری
اینگونه می غری
هلن عزیزی
برچسب : نویسنده : helenazizia بازدید : 6