یادداشتهای هلن عزیزی

ساخت وبلاگ

بعد از تو
دلم تنگ می‌شود
ستاره در اوج
بی‌رنگ می‌شود
خورشید می تابد
ولی خاموش
ماه درونش
چنگ می‌شود
بعد از تو
دلم تنگ می‌شود
تمام دنیا
پر از
شرنگ می‌شود

هلن عزیزی

+ نوشته شده در دوشنبه دهم اردیبهشت ۱۴۰۳ ساعت 21:55 توسط هلن عزیزی  | 

یادداشتهای هلن عزیزی...
ما را در سایت یادداشتهای هلن عزیزی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : helenazizia بازدید : 2 تاريخ : پنجشنبه 20 ارديبهشت 1403 ساعت: 15:27

لعنت به خط خطی‌های دفترمرنگ‌های بی رنگ قلمملعنت به سکوت وطنمفکر خیال آرزوگل‌های پرپرملعنت به زمین زمانبگویم؟ می گویممیترسم همیشه در خطرملعنت به حوا ادمسیب گندمبرزخ و دوزخممحرم و نامحرمملعنت به سکوت خسته‌امسیستان را آب بردآه آه برادرمبلوچستان را سیل خوردآه همسرمعید است؟لعنت به سکوتمن از همه بدترمهلن عزیزی + نوشته شده در یکشنبه پنجم فروردین ۱۴۰۳ ساعت 12:50 توسط هلن عزیزی  |  یادداشتهای هلن عزیزی...ادامه مطلب
ما را در سایت یادداشتهای هلن عزیزی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : helenazizia بازدید : 11 تاريخ : پنجشنبه 16 فروردين 1403 ساعت: 20:59

خدایا جوانان ایران بانو را فرصت عاشقی بده.خدایا اینقدر غصه و زحمت کار بر دوششان نگذار.خدابا فرزندان ایران بانو نجیب و فهیمن فرصت محبت کردن بدهخدایا دل ایران بانو پر از خون استاز بس گریه کرده سیل خانه اش را بردهخدایا فرصت استراحت آرامش خواب بی دغدعه به فرزندانخوب گوش کن فرزندان ایران بدهدیگر آخر فصل است لطفا لطفا اسفالت کاری بس استممنون یا رب یا ربشاید بشنوی یادداشتهای هلن عزیزی...ادامه مطلب
ما را در سایت یادداشتهای هلن عزیزی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : helenazizia بازدید : 30 تاريخ : يکشنبه 20 اسفند 1402 ساعت: 21:11

وبرای تمام روزهایکه ندیدمتبرای تمام آغوشیکه سرد شدبرای تمام اشکهایکه نریختمبرای تمام هفت سالیکه ندیدمتنمیدانمچرا؟؟کهنه نمی شویکمرنگ نمی شویدور نمی شویهر روز نزدیکترهر روز آشکارترهر روز سبزترهفت سال استندارمتانگار هفت دقیقه ......روحت شاد مادرم یادداشتهای هلن عزیزی...ادامه مطلب
ما را در سایت یادداشتهای هلن عزیزی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : helenazizia بازدید : 42 تاريخ : دوشنبه 16 بهمن 1402 ساعت: 19:16

هفت صبح بیدار میشدم تمام کوچه ها را با فکر تو می پیچیدم تند تند چه غلطی میخواستم بکنم کجا باید میرفتم که عجله داشتم.به تو میرسیدم با کیسه کوچکی از توتِ درختان سر راه ذوق میکردی وقتی مرا میدیدی ودوباره تند تند بعد انجام کارها رو به سوی خانه کاش بیشتر می ماندم اخر این دنیای بی صاحب چه داشت که هر دو عجله داشتیم مادر جانهلن عزیزی + نوشته شده در جمعه سیزدهم بهمن ۱۴۰۲ ساعت 11:31 توسط هلن عزیزی  |  یادداشتهای هلن عزیزی...ادامه مطلب
ما را در سایت یادداشتهای هلن عزیزی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : helenazizia بازدید : 20 تاريخ : دوشنبه 16 بهمن 1402 ساعت: 19:16

روح بیدار می‌شود
با عطر کافور
شاید دوباره
زاده شده‌ام
در کویری وسیع
اما سنگی

چنگ به بالا می‌زنم
از گوشه کنار
راه می‌جویم
سبز می‌شوم
دوباره و دوباره
روی سنگ
چیزی ننویسید
شاید دوباره آمدم
خود می‌نویسم
هلن عزیزی

+ نوشته شده در سه شنبه شانزدهم آبان ۱۴۰۲ ساعت 10:2 توسط هلن عزیزی  | 

یادداشتهای هلن عزیزی...
ما را در سایت یادداشتهای هلن عزیزی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : helenazizia بازدید : 33 تاريخ : چهارشنبه 24 آبان 1402 ساعت: 1:15

بیا باران شو
تگرگ شو
ببار بر
تمام غمها
من نه
بارانی میپوشم
نه چتر
بر میدارم
اصلا
تمام چترها
را میشکنم
بارانی ها را
میسوزانم
شاید چشمها
شسته شد
شاید حقیقت
پیدا شد
شاید
شاید
بیدار شدیم

هلن عزیزی

+ نوشته شده در پنجشنبه شانزدهم شهریور ۱۴۰۲ ساعت 18:47 توسط هلن عزیزی  | 

یادداشتهای هلن عزیزی...
ما را در سایت یادداشتهای هلن عزیزی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : helenazizia بازدید : 44 تاريخ : شنبه 18 شهريور 1402 ساعت: 21:48

خانه‌ای خواهم ساختدر دل دشتی سبزآشنا نیست مرااما،در جانم نشست راه میروم در مسیری روشنآشنا نیست مرااما در جانم نشست ‌چشم‌ هایم بازدستهایم داغگرمایی مطلوب.در دستی آشناهمسفری دارم تمام عیارفکر میکنمکجا آمده‌ایم ما چه در سر داریم خیره بر جاده ی سبز گام‌ها استواررها کرده ایل و تبارآشنا نیست مسیراما:در جانم نشستمن دوباره از نو می‌سازم مرا....گیج نیستم خواب نیستممن به این خوشبختی مرموز می‌نگرمهلن عزیزیتقدیم به مریم عزیز❤❤ + نوشته شده در شنبه چهاردهم مرداد ۱۴۰۲ ساعت 15:17 توسط هلن عزیزی  |  یادداشتهای هلن عزیزی...ادامه مطلب
ما را در سایت یادداشتهای هلن عزیزی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : helenazizia بازدید : 44 تاريخ : دوشنبه 16 مرداد 1402 ساعت: 22:17

با تو حال منخوب می‌شودغصه در دلغروب می‌شوددر تاریک روشن کوچهبا چشمان تونور مکتوب می‌شودبا تو حال دلخوب می‌شودبخند،که از خنده‌اتدنیا مطلوب می‌شوداز کجا آمده‌ایاهل کدام طایفه‌ایهوای شهربا تومرطوب می‌شودقدم می‌زنیعطر می‌افشانیاز بوی خوشتدنیامرغوب می‌شودهلن عزیزی + نوشته شده در شنبه سی و یکم تیر ۱۴۰۲ ساعت 9:16 توسط هلن عزیزی  |  یادداشتهای هلن عزیزی...ادامه مطلب
ما را در سایت یادداشتهای هلن عزیزی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : helenazizia بازدید : 48 تاريخ : يکشنبه 1 مرداد 1402 ساعت: 15:35

آیا می‌توان تو را از یاد برددرانبوه مه‌های پرتوانآیا می‌توان تو را ندیدزیبایی‌اتآسمان آبی و سفیدرا کم رنگ می کندعطر قهوه،هنوز مرا یاد تو می اندازدآیا با این همه همراهمی‌توان تو را ندیدهمه جاصدا، صدای توستآیا می‌توان تو را فراموش کرد؟باران،به پاکی و شفافیت خود،مرا یاد تو می‌آورد؛مگر می شودتو را از یاد بردهلن عزیزی + نوشته شده در جمعه هجدهم فروردین ۱۴۰۲ ساعت 21:45 توسط هلن عزیزی  |  یادداشتهای هلن عزیزی...ادامه مطلب
ما را در سایت یادداشتهای هلن عزیزی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : helenazizia بازدید : 57 تاريخ : دوشنبه 28 فروردين 1402 ساعت: 19:03